استاندارد فرهنگی
مقام معظم رهبری:فرهنگ و صف آرایی فرهنگی در مقابل دشمن آن چیزی است که بنده هم اگر در راه آن کشته شدم احساس می کنم که در راه خدا کشته شده ام.
چند سالی است به واسطه ی تلاش مسلمین جهان نشانی برای شناخت خوراک های اسلامی از غیر اسلامی به نام نشان"حلال" بوجود آمده است.اگرچه در سالهای اول این نشان فقط یک نشان بود و بس اما امروزه این نشان تبدیل به یک برند جهانی شده است که بسیاری از مسلمانا ن جهان جهت استفاده از محصولات غذایی که با الگوها و احکام اسلامی همخوانی داشته باشد از آن استفاده می کنند.این مطلب نکات ارزشمندی را به ما متذکر می شود از جمله اینکه امت اسلا می دارای اشتراکات فراوانی هستند و هرجا بر سر اشتراکات خود عهد بستند و متحد شدند به پیروزی های عظیمی دست یافتند و نکاتی از این دست...
اما مطلب ذاتی و وجودی این جریان این است که مگر برای امت اسلام فقط احکام ظاهری و طهارت و حلال و حرام است که مهم است؟مگر اسلام آمده است که فقط بگوید چه بخوریم و چه نخوریم ؟یا نه اینها مقدمه ای است برای مسائل باطنی و ارزشهای ذاتی انسان؟
همانطور که همه می دانیم این احکام مقدمه ای است تا با پاکسازی ظاهر به پاکسازی درون برسیم بنابراین اگر محصولات غذایی نشان حلال و استاندارد دارند اقلام دیگری هم که در جامعه ی بزرگ اسلامی مصرف می شود نیز بایستی دارای نشان استاندارد باشند.
یکی از این اقلام مصرفی که اتفاقا برای روح انسا ن و اندیشه ی انسان ساخته می شود محصولات فرهنگی-هنری است.محصولاتی که مانند سایر هنرها اگر در راه اسلام و برای به تجلی رساندن روح انسان مورد استفاده قرار نگیرد ارزش ذاتی ندارد و اتفاقا مضر هم هست.به هر حال دستاورد هنر بایستی سبب شکوفایی و یا حداقل
زمینه ساز بروز استعداد های انسانی باشد .
آنچه که به عنوان اندیشه و گفتمان سازی هم در ابتدا و هم در سیر تکامل انقلاب اسلامی ما مطرح بوده و هست بحث سالم بودن فضای فکری و سالم بودن تراوشات ذهنی اهل هنر است.جامعه طراز انسانی، جامعه ای است که بایستی فضا و محیط و اتمسفر آن آزاد باشد.آزادی است که انسان را به مقایسه ی صحیح می کشاند و آزادی است که اجازه و مجال تنفس تفکر انسان ها را در محیط پرهیاهوی تفکرات چپ و راست می دهد اما به راستی کدام آزادی؟
آزادی که در فضای شوهای لباس و آهنگ های ریتمیک و هیجانات لحظه ای است،به راستی آزادی است؟آزادی یعنی اجازه ی اشاعه ی تمامی موهومات و واقعیات در یک پکیج کامل به انسان آن هم انسانی که از اول تاریخ در هرکجا رها بوده به قهقرای فساد و تباهی کشیده شده؟این آزادی رها کردن انسان در یک زندان بزرگ است فقط تفاوتش این است که ما حصارهای زندان را حالا حالاها نمی بینیم.
وقتی پوسیدیم می فهمیم که عمری چشمانمان بسته بوده و طنابی بر دوشمان و عمری در حال آرد کردن گندم آنهایی که خوراکی که دلشان خواسته به ما داده اند و فقط می چرخیدیم دور این نشان آزادی!!(از همانهایی که در آمریکا ست)
ما خوراک غربی نمی خواهیم
نه می خواهیم و نه به مزاجمان می سازد
نه به مزاجمان می سازد و نه دوست داریم در محیطی که زندگی می کنیم اثری از آنها ببینیم
اگر خوراک شکم مسموم باشد فمیدنش خیلی سخت نیست نهایتا یک شب تا صبح از درد شکم بدحالیم و یا خوش و سرحالیم و یا می میریم ولی اگر خوراک اندیشه مسموم باشد چه؟
بگذارید کمی صریح تر صحبت کنیم که اگر خوراک ذهنی جوانان و کودکانمان مسموم باشد احتمالا در آینده ای نه چندان دور به جای آنکه پدرها و مادرها نگران به پارک رفتن بچه ها باشند یا نگران رفتن فرزندان دلبندشان به پاتوق های اعتیاد احتمالا نگران رفتن آنها به کتابفروشی ها و خریدن کتاب و یا رفتن به سینما و دیدن یک فیلم هستند؟
ما انقلابمان انقلاب فرهنگی است.بسیاری از جوانان پاکباز ما در این سرای مقدس در حال کار فرهنگی آن هم به شیوه ی کاملا مبارزگونه و جهادی هستند.در میدانی که سلاحش آبرو است.همین بچه های مومن این روزها توسط بعضی افراد، انسانهای بیکار، بی سواد و کسانی که اصولا زیادی هستند خوانده می شوند.این یعنی بردن آبروی نیروی انقلابی مومن که اتفاقا تنها سلاحش هم همین آبروست.
ما نشان استاندارد علاوه بر همه چیزها، بر همه چیزمان یعنی فرهنگ می خواهیم.روزگارانی یک موسسه بود به اسم موسسه " رسانه های تصویری" می گفتند فیلمی که با این نشان است خریداری کنید.اما امروزه از آزادی صحبت می شود.آزادی یعنی چه؟یعنی همه ی فیلم ها مورد تایید است مگر اینکه خلافش ثابت شود ؟
ما برند فرهنگی می خواهیم.
ما مکتب فرهنگی داریم،ما رهبر فرهنگی داریم،مسئولان فرهنگی داریم،جوانان فرهنگی داریم اما برند(تاییدیه)فرهنگی هم می خواهیم.
در زمانه ای که مردم با نشانه ها حرف می زنند و شعرها هم به گفتن نشانه ها بسنده می کنند فرهنگ هم نشان می خواهد.
نشانی که از دیدنش قلبمان مطمئن شود.
- ۹۳/۰۴/۲۷