اندر احوالات عود و چنگ زمان خواجه حافظ
امان از دست این خواجه حافظ شیرازی
اصولا همیشه خوانندگان در کف چیزهایی که خواجه حافظ از آن سخن می رانند می مانند.مثل بنده حقیر که چند وقتی در پی نوشیدن می از دستان مبارک حضرت خواجه حافظ بودم،که باده نخورده مست گشتم.جریان از همین بیت شروع شد:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون بخلوت میروند آن کار دیگر میکنند
چند وقتی تاملی در احوال خواجه نمودم که مقصود وی از این بیت ساده در عین حال قاطع در برابر واعظان چیست؟گویا حضرت حافظی که عمری در میان واژگان ظریف و نغز خرامان گشته و زندگانی میفرمودند حال در یک حرکت جهادی خواهان تیشه زدن هم به ریشه ی واعظان است و هم به ریشه ی خود!!
اما از آنجایی که می گویند فکر کردن خوب است،کمی بیشتر غرق در احوالات خواجه شیراز شدیم و به بیت بعد رسیدیم:
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گفتیم عجبا این جناب حافظی که تا دیروز می و ساغر و شراب میل می فرمودند(البته می دانیم که اینها در مقام مجاز است)چه شده که اینگونه انتحاری بر لشکر واعظان و توبه فرمایان میزند تا اینکه ابیاتی در شعر دیگر ذهن مرا مشغول و منوّر ساخت:
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
گفتیم آهان پس این واعظان و توبه فرمایان از چنگ و عود استفاده میکنند که حضرت حافظ اینگونه به تشویش در آمده اند و حضرت حافظ دلایل استدلالی را نیز بر ما عرضه داشتند:
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر میکنند
بله چها که نمی کنند این چنگ و عود،قلب را که تیره میکنند هیچ،مارا هم در خیال اینکه در حال طی کردن مقامات هستیم ولو میسازنند(البته این چنگ و عود همان رفتار با حال بعضی از ماها هست که اسمش ریا است- البته ما که نمیدانیم ریا چیست؟!) و در ادامه حضرت لسان الغیب چند مصداق هم از بچه های محله ی خودآورده اند:
تشویش وقت ِ پیرمغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
گویا در زمان خواجه حافظ جمله:حاج آقا مساءلَتُم هم باب بوده است وجوانان محل این پیر مغان را در کلاف سر در گم سوالات و بیان احوالات خود اسیر میکردند و از اعمال خوب خود سخن میراندند و میگفتند: به به که ما چقدر خوبیم و حاج آقا مثل ما کم پیدا میشه و کار فرهنگی میکنیم و...(که اصولا این سالکان رده سنی بین 18 تا 25 سال داشته اند و از خصویات این افراد بگویم که هر کجا یک پیر مغانی را میبینند حسابی از آن بنده ی خدا التماس دعا دارند و به اندازه ی دو صد عمر از وی تقاضای پرسشهای خارج از فقه میکنند و تا به او اثبات نکنند که ما خیلی می فهمیم او را رها نمیکنند ...)
خلاصه از آنجا که این پیر شیرازی هم طاقتی دارد می گوید بی خیال اینها برویم سراغ آنهایی که مشکل توبه فرمایان و واعظان ندارند و در کسری از زمان یک عده انسانهای غیر خود نما به نظرش می آیند و حضرت حافظ در عین آنکه آنها را انسانهای بهتری نسبت به گروه اول می بیند ولی آنها را کمی بی حوصله در امر برداشتن ثوابهایی که خداوند روی زمین-قدم به قدم گذاشته می یابد و با مهربانی و البته حسرت می گوید:
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان درین معامله تقصیر میکنند
بله دیگر کار همیشگی است که اگر میدانستیم این ثوابها چها که نمیکنند و مثل این گدای خانقه احساس نیاز و البته بی مقداری می کردیم آنوقت بود که:
ای گدای خانقه برَجَه که در دیر مُغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
می جهیدیم و دیگر بهانه هم نمی گرفتیم که:نشد که بشه، و مانند گروه رستگاران در همین دنیا به آن عشق ابدی میرسیدیم:
قومی به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
و وقتی میگویند کار خوب میکنی نگو من کردم، یعنی همه ی رفتارهایی که به خاطر توجه نکردن به این خودبینی ها دیدیم و بر نظرمان گذشت که نتیجه ی این رفتارهای واعظانه و توبه فرمایانه میشود:
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
و معلوم نیست که این عبادات و کارهای خوب بزرگ ما را در پس پرده چقدرش را مینویسند و همین حال خوبی را هم که دارید، رویش حسابهای بیخودی نکنید که:
فی الجمله اعتماد مکن بر ثباتِ دهر
این کارخانه ایست که تغییر میکنند
به قول این شیخ بزرگ این دنیا کارخانه است(البته معلوم میشود خواجه حافظ دستی در علوم مهندسی هم داشتند چون در اشعارشان از پرگار و دایره و کارخانه و...سخن میگویند و گویا دو شغلِ بوده اند)و ما در هر لحظه در حال تغییریم که البته برای رسیدن به این احوال خوب و سرمستانه راه حل هم دارد:
بر در میخانه ی عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آنجا طینت آدم مخمّر میکنند
و این شاعر بزرگوار در آخر مانند این بنده ی حقیر خود را در دام همین رفتار ریاکارانه میبیند(البته از خضوع حضرت حافظ است) و اینگونه خود را در بوته نقد میگذارد:
مِی خور که شیخ و و حافظ و مفتیّ و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
البته این نقدها همیشه بر امثال بنده وارد است که توبه فرما هستیم و خود توبه کمتر می کنیم ولی امیدوارم که انشاءالله نتیجه نقدها شود:
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پیِ کاری گیرند
مصلحت دید من آنست،که یاران همه کار
بگذارند و خم طرّه ی یاری گیرند
و انشاءالله دست ما را خود حضرت ولی عصر(عج) بگیرند که از ما کاری بر نمی آید:
مگرم چشم سیاهِ تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
که عمری است در این آرزوییم که:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
انشاءالله...
- ۹۳/۰۴/۲۷